جدول جو
جدول جو

معنی طمع بستن - جستجوی لغت در جدول جو

طمع بستن
به طمع افتادن، حرص ورزیدن، زیاده خواهی، طمع کردن
توقع داشتن، انتظار داشتن
تصویری از طمع بستن
تصویر طمع بستن
فرهنگ فارسی عمید
طمع بستن
آزیدن حرص ورزیدن آزمند گردیدن، امید بستن
تصویری از طمع بستن
تصویر طمع بستن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جمع بستن
تصویر جمع بستن
مفرد را بصورت جمع در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمع بستن
تصویر جمع بستن
در علوم ادبی در دستور زبان کلمۀ مفرد را به صورت جمع درآوردن
در ریاضیات چند عدد را روی هم نوشتن و آن ها را به هم افزودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرف بستن
تصویر طرف بستن
کنایه از فایده بردن، بهره بردن، برای مثال به غیر از آنکه بشد دین و دانش از دستم / بیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستم (حافظ - ۶۳۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طمع گسستن
تصویر طمع گسستن
طمع بریدن، قطع امید کردن، ترک آز کردن، برای مثال طمع بند و دفتر ز حکمت بشوی / طمع بگسل و هرچه خواهی بگوی (سعدی۱ - ۵۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طمع دربستن
تصویر طمع دربستن
حرص ورزیدن، زیاده خواهی، توقع داشتن، انتظار داشتن، طمع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طمع بردن
تصویر طمع بردن
حرص ورزیدن، زیاده خواهی، توقع داشتن، انتظار داشتن، طمع کردن
فرهنگ فارسی عمید
خوازه بستن (خوازه طاق نصرت) تاغ زدن ایجاد طاق کردن ساختن طاق، طاق نصرت بستن خوازه بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرف بستن
تصویر طرف بستن
نفع یافتن سور بردن نتیجه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طمع گسستن
تصویر طمع گسستن
ترک آز کردن، قطع امید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طمع بردن
تصویر طمع بردن
آزیدن آزمند شدن حرص ورزیدن آزمند گردیدن، امید بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمر بستن
تصویر کمر بستن
آماده جنگ شدن، مهیا شدن، آماده گشتن: (همیشه کلک تو از بهر آن کمر بسته است که تا نفایس (معایش) اهل هنر کند تقریر)، (کمال اسماعیل نسخ دیگر) : (سبو کشان همه در بند گیش بسته کمر ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده)، (حافظ) یا کمر بستن آب. منجمد شدن یخ بستن آب. یا کمر بستن در کاری. آماده و مهیا شدن برای اجرای آن
فرهنگ لغت هوشیار
آهنگ کردن، کوشیدن عزم جزم کردن قصد کاری کردن، توجه و هم خود را صرف کسی یاچیزی کردن: جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست ز مهر او چه می پرسی ک در او همت چه می بندی ک (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرف بستن
تصویر طرف بستن
((طَ رْ. بَ تَ))
کنایه از سود بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طمع بردن
تصویر طمع بردن
((طَ مَ. بُ دَ))
طمع کردن، طمع بستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمر بستن
تصویر کمر بستن
((~. بَ تَ))
آماده شدن، مهیا شدن، کمر بر میان بستن، کمر کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همت بستن
تصویر همت بستن
((هِ مَّ بَ تَ))
عزم جزم کردن، توجه و هم خود را صرف کسی یا چیزی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمر بستن
تصویر کمر بستن
کمربند به کمر بستن، میان بستن
کنایه از آماده شدن برای کاری، در کاری اهتمام نمودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مو بستن
تصویر مو بستن
دسته کردن بخشهای موی سروبستن آنها، مستعد شدن مهیا گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار